[Part¹⁰]❖❆𝐴 𝑚𝑎𝑔𝑖𝑐𝑎𝑙 𝑘𝑖𝑠𝑠❆❖
"ا.ت"
لباشو نزدیک لبام کرد ک سرمو چرخوندمو اوردمپایین
ی لبخند زد و موهامو نوازش کرد
جیمین:بیا بریم صبونه بخوریم
بدون اینکه چیزی بگم دنبالش رفتم تو اشپز خونه....
داشتیم اماده میشدیم بریم سر کار جیمین ی کت و شلوار بم داد ک بپوشم گف واسش کوچیکن
پوشیدمشون رفتم جلو اینه وای داشتماز خنده جر میخوردم تاحالا ازینجور لباسا نپوشیده بودم بهممیاد شبی تام بویا شدم
رفتم تو حال جیمین تا منو دید چشماش گرد شد
جیمین:فک نمیکردم بت بیاد
ا.ت:منم
باماشین جیمین رفتیم کمپانی...
خ.لی:به بههه ا.ت خانممم استایلتو عوض کردی بت میاد
ا.ت:مرسی
خب امروز عکس برداری چنتا لباس ست کاپلی باید انجام بدی با اقای پارک
ا.ت:باشه ممنون
رفتم توی اتاق پرو تا لباسرو دیدم دهنم وا موند خیلی افتضاااح بودن یکیشون ک پشت کمرش خالی بود یکیشونم ی شلوارک خیلی کوتاه داشت اونکیم ک نگم فقط چارتا تیکه پارچه بود ک روی سینه و پایین تنه رو میپوشوند:/
الان من باید اینارو بپوشمممم وای
بزور یکیشونو پوشیدم داشتم کفشای ستش و پام میکردم ک.... قلبم برای ی لحظه وایساد جیغ بلندی کشیدم ک خانم لی و جیمین و چنفر دیگه سریع اومدم داخل
خ.لی:ا..ت چی شده حالت خوبه
ا.ت:م..ن ع..اره خوبم ببخشید ک ترسوندمتون
خ.لی:خیلی خب اشکال نداره"روبه جیمین"اقای پارک شمام بیاید همینجا لباستونو بپوشید من تنهاتون نیزارم
نههههه من من نمیتونم تو صورت جیمین نگاه کنم همه ی اتفاقات دیشب یادم اومد باورم نمیشه من چنین حرفایی زدم و اون کارو کردم من جیمینو بوس کردم و روی پاش نشستم و یه عالمه چرت و پرت دیگه
از خجالت داشتم میمردم
جیمین:ا.ت حالت خوبه؟ چرا صورتت قرمز شده
دستشو گذاشت روی پیشونیم ک سرمو بردم عقب
ا.ت:م..من خوبم عام باید ی چیزی بتون بگم
ا.ت:اقای پارک من واقعا معذرت میخوام بابت رفتار دیشبم تاحالا اونقد مست نشده بودم ک کنترلم و از دست بدم
لطفا براتون سوتفاهم نشه و امیدوارم منو ببخشین
جیمین:مشکلی نیس راستش منم مست بودم
بهتره فراموشش کنیم
ا.ت:ممنونم
لباشو نزدیک لبام کرد ک سرمو چرخوندمو اوردمپایین
ی لبخند زد و موهامو نوازش کرد
جیمین:بیا بریم صبونه بخوریم
بدون اینکه چیزی بگم دنبالش رفتم تو اشپز خونه....
داشتیم اماده میشدیم بریم سر کار جیمین ی کت و شلوار بم داد ک بپوشم گف واسش کوچیکن
پوشیدمشون رفتم جلو اینه وای داشتماز خنده جر میخوردم تاحالا ازینجور لباسا نپوشیده بودم بهممیاد شبی تام بویا شدم
رفتم تو حال جیمین تا منو دید چشماش گرد شد
جیمین:فک نمیکردم بت بیاد
ا.ت:منم
باماشین جیمین رفتیم کمپانی...
خ.لی:به بههه ا.ت خانممم استایلتو عوض کردی بت میاد
ا.ت:مرسی
خب امروز عکس برداری چنتا لباس ست کاپلی باید انجام بدی با اقای پارک
ا.ت:باشه ممنون
رفتم توی اتاق پرو تا لباسرو دیدم دهنم وا موند خیلی افتضاااح بودن یکیشون ک پشت کمرش خالی بود یکیشونم ی شلوارک خیلی کوتاه داشت اونکیم ک نگم فقط چارتا تیکه پارچه بود ک روی سینه و پایین تنه رو میپوشوند:/
الان من باید اینارو بپوشمممم وای
بزور یکیشونو پوشیدم داشتم کفشای ستش و پام میکردم ک.... قلبم برای ی لحظه وایساد جیغ بلندی کشیدم ک خانم لی و جیمین و چنفر دیگه سریع اومدم داخل
خ.لی:ا..ت چی شده حالت خوبه
ا.ت:م..ن ع..اره خوبم ببخشید ک ترسوندمتون
خ.لی:خیلی خب اشکال نداره"روبه جیمین"اقای پارک شمام بیاید همینجا لباستونو بپوشید من تنهاتون نیزارم
نههههه من من نمیتونم تو صورت جیمین نگاه کنم همه ی اتفاقات دیشب یادم اومد باورم نمیشه من چنین حرفایی زدم و اون کارو کردم من جیمینو بوس کردم و روی پاش نشستم و یه عالمه چرت و پرت دیگه
از خجالت داشتم میمردم
جیمین:ا.ت حالت خوبه؟ چرا صورتت قرمز شده
دستشو گذاشت روی پیشونیم ک سرمو بردم عقب
ا.ت:م..من خوبم عام باید ی چیزی بتون بگم
ا.ت:اقای پارک من واقعا معذرت میخوام بابت رفتار دیشبم تاحالا اونقد مست نشده بودم ک کنترلم و از دست بدم
لطفا براتون سوتفاهم نشه و امیدوارم منو ببخشین
جیمین:مشکلی نیس راستش منم مست بودم
بهتره فراموشش کنیم
ا.ت:ممنونم
۲۲.۴k
۲۸ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.